In a tiny corner, a mouse does reside,
With curious eyes, it scurries and hides.
Through narrow cracks, it ventures with grace,
Exploring the world at its own pace.
With nimble paws, it seeks crumbs of delight,
Stealthily moving through the dark of night.
In the silence, it dances with delicate feet,
A creature so small, yet so wonderfully fleet.
In search of shelter, it finds a cozy nest,
Building a home where it can rest.
With each tiny squeak, it conveys its song,
A melody of resilience, brave and strong.
Oh, little mouse, so humble and small,
You teach us lessons, standing tall.
In your humble presence, we find a trace,
Of courage and persistence in this earthly space.
در یک گوشه کوچک موشی ساکن است با چشمانی کنجکاو، بیرون میکشد و پنهان میشود از تنگههای باریک، با زیبایی میرود دنیا را به روی خود بر میگرداند با دستان لطیف، به دنبال خردههای شادی میگردد به خفتگی در تاریکی شب حرکت میکند در سکوت، با پاهایی ظریف میرقصد موجودی آنقدر کوچک ولی با اعجابآور سریع است به دنبال سرپناهی است، لانهای دلنشین پیدا میکند خانهای بنا میکند که در آن بتواند استراحت کند با هر جیغ کوچک، آواز خود را منتقل میکند یک آهنگ از تحمل، شجاعت و مقاومت ای موش کوچک، چنین فروتن و کوچکی ما را درسهایی میدهی و روی میکنی در حضور فروتن تو، نشانهای از شجاعت و پاکیزگی در این فضای زمینی مییابیم 34091212